ادبیات

ادبیات

آموزشی
ادبیات

ادبیات

آموزشی

فعل

فعل کلمه یا کلماتی است که یکى از معانى زیر را در زمان گذشته، حال، یا آینده نشان مى دهد: 

ـ انجام دادن کارى (حمید نامه نوشت.) 
ـ انجام پذیرفتن کارى ( غذا پخته شد.) 
ـ رخ دادن حالتى (هوا روشن شد.) 
ـ پذیرفتن حالتى (هوا روشن است.) 
ـانجام دستور یا امرى ( نامه را بنویس.) 

• مفاهیمى که در هر فعل وجود دارند، از این قرارند: معنا ـ زمان ـ شخص ـ تعداد. 

افعال خاص


فعل خاص فعلى است که صرف مى گردد، یعنى به شش ساخت زیر تبدیل مى شود: 

اوّل شخص مفرد، دوّم شخص مفرد، سوّم شخص مفرد. 

اوّل شخص جمع، دوّم شخص جمع، سوّم شخص جمع. 

قسمت هاى اصلى فعل: بُن + شِناسه. 

بن جزء ثابتى است که مفهوم اصلى فعل را نشان مى دهد. هر فعلى داراى بُن است. شناسه جزء متغیّرى است که شخص و تعداد فعل را نمایان مى کند. گاه پیش مى آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال: 

شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند. 

در این مثال، شنید بُن است و اجزاى دیگر، شناسه اند. 

بُن، خود، دو گونه است: بُن ماضى، بُن مضارع. 

بُن ماضى در فعل هاى ماضى و مستقبل، و برخى از اسم ها و صفت ها حضور دارد. مثال: آمدى، خواهد آمد، آمدن 

بن مضارع در فعل هاى مضارع و اَمر، و برخى از اسم ها و صفت ها وجود دارد. 

مثال: می رود، رو، روش. 

از بُن مى توان ساخت هاى گوناگون اسمى یا صفتى پدید آورد.این مثال ها را ببینید: 

ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن ماضى: خریدار، خورده، آفریدگار، دویدن، دیدبان، ساختمان، برآورد، درآمد، سررسید، زد و خورد، گفت و گو 

ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن مضارع: دونده، دانا، آموزگار، خواهان، آشوبگر، پذیرش، اندیشه، سازمان، خوراک، اندیشناک، کشاکش، سوز و گداز، پندار 


مصدر اسمى است که از میان چهار مفهوم فعل، فقط معنا را دارد و از سه مفهوم دیگر (زمان، شخص، تعداد) بى نصیب است. ساخت مصدر چنین است: بن ماضى + ـَ ن. مثال: برخاستن. 


معمولا فعل را به این چهار گونه اصلى تقسیم مى کنند: ماضى، مضارع، مستقبل، اَمر. 

فعل ماضى

نشان مى دهد که آغاز انجام معناى فعل در زمان گذشته است. 

انواع فعل ماضى


- مطلق یا ساده : (نوشتم – نوشتی – نوشت – نوشتیم – نوشتید – نوشتند) 
- استمرارى :( می نوشتم – می نوشتی – می نوشت – می نوشتیم – می نوشتید- می نوشتند) 
- نقلى : (نوشته ام – نوشته ای – نوشته است – نوشته ایم – نوشته اید –نوشته اند) 
- نقلى مستمر: (می نوشته ام- می نوشته ای- می نوشته است – می نوشته ایم – می نوشته اید – می نوشته اند) 
- بعید (نوشته بودم- نوشته بودی – نوشته بود- نوشته بودیم – نوشته بودید- نوشته بودند) 
- التزامى :( نوشته باشم – نوشته باشی – نوشته باشد- نوشته باشیم- شنوشته باشید- -شنوشته باشند) 
-ابعد:(نوشته بوده ام – نوشته بوده ای – نوشته بوده است – نوشته بوده ایم – نوشته بوده اید – نوشته بوده اند) 
-ملموس:( داشتم می نوشتم – داشتی می نوشتی – داشت می نوشت –داشتیم می نوشتیم – داشتید می نوشتید –داشتند می نوشتند) 

فعل مضارع

نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان حال یا آینده است. 

انواع فعل مضارع


- ساده:( روم – روی – رود – رویم – روید – روند ) 
- اِخبارى :( می روم – می روی – می رود – می رویم – می روید – می روند ) 
- التزامى :( بروم – بروی – یرود – برویم – یروید – یروند ) 
- ملموس :(دارم می یروم – داری میروی – دارد می رود – داریم می رویم – دارید می رویم – دارند می روند) 

فعل مستقبل

نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان آینده خواهد بود. 
- (خواهم نوشت – خواهی نوشت – خواهد نوشت – خواهیم نوشت – خواهید نوشت – خواهند نوشت ) 

فعل اَمر

فعلی است که با آن انجام دادن کاری یاپذیرفتن حالتی را طلب می کنیم. 
green: (بنویس )تقسیم بندى فعل از لحاظ ساختمان: 

1. ساده: «مولاى ما در میان این جمع چون شمعى مى تابد.» 

2. پیشوندى (پیشوند + قسمت اصلى): «سال ها دم فرو بستم.» 

3. مرکّب (اسم + قسمت اصلى): «سرانجام، نیمه دیگر رفتارش را نشان مى دهد.» 

4. پیشوندى مرکّب (اسم + پیشوند + قسمت اصلى): «انسان حقیقی سرانجام از مبارزه با نفس پیروز سر برمى آورد.» 

5. گروه فعلى (ترکیبى از حرف اضافه و اسم و قسمت اصلى): «در راه خدا هرگز از پا ننشین!» 


تقسیم بندى فعل از لحاظ نیاز به مفعول: 

لازم

فعلی که به مفعول نیاز ندارد: «از دکتر اجازه گرفتم و باز راهى میدان نبرد شدم.» 

متعدّى

فعلی که به مفعول نیاز دارد: «او دندانهایش را مسواک می کرد.» 

دو وجهى

فعلی که گاه به صورت لازم و گاه متعدّى به کار مى رود: «اى دل! اگر مى شکنى بیصدا بشکن.» (وجه لازم) 

«هرگز دلى را نشکن.» (وجه متعدّى) 

معلوم

فعل معلوم فعلى است که نهادش فاعلِ آن باشد یعنی فاعل آن معلوم است. 
( شاگردان آمدند.) 

مجهول

فعل مجهول فعلى است که نهاد در حقیقت مفعولِ آن باشد. این فعل همیشه متعدی است. 

ساخت فعل مجهول: بن ماضى از فعل متعدّى + هاى غیر ملفوظ + فعل معین از مصدرِ «شدن» متناسب با هَر فعل و ساختِ آن. مثال: خورد + ه + خواهد شد= خورده خواهد شد. 

نکته نگارشى: فعل مجهول تنها در جایى به کار مى رود که نویسنده به هر دلیل بخواهد فاعل را پنهان سازد. یا فاعل معلوم نباشد. 
-(در بسته شد.) 

افعال غیر خاص

افعالی هستند که معنای کاملی ندارند و معنای آنها با آوردنکلمه ای دیگر کامل می شود. 

فعل معین

فعلى است که خود داراى معناى خاصّى نیست و تنها به ما کمک مى کند که ساخت هاى گوناگون افعال را به کار بریم. 

فعل هاى معین پرکاربرد از این مصدرها هستند: اَستن، بودن، شدن، گردیدن، گشتن، خواستن، شایستن، بایستن، داشتن. 

نکته: وظیفه چهار فعل معین مهم تر از این قرار است: 
از مصدر خواستن: ساخت فعل مستقبل. 
از مصدر بودن: ساخت فعل هاى بعید و التزامى. 
از مصدر اَستن: ساخت فعل نقلى. 
از مصدر شدن: ساخت فعل مجهول. 

فعل ربطى

فعلى است که داراى فاعل نیست، بلکه تنها میان مسنَدٌالیه (نهاد) و مسنَد رابطه برقرار مى کند: 
«مدینه، آشفته و سرگشته شد.» 

فعل هاى ربطى از این مصدرهایند: استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن. 

نکته: بعضى از فعل ها مى توانند گاه خاص، گاه معین، و گاه ربطى باشند. مثل فعل :است 

ـ خاص: یاد تو همواره با ما است (= وجود دارد.) 
ـ معین: یاد تو در هر جا شوری برپا کرده است. 
ـ ربطى: یاد تو همواره زنده است. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.